جدول جو
جدول جو

معنی پش کیسه - جستجوی لغت در جدول جو

پش کیسه
کیسه ی پشمین از موی بز
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَهْ سَ / سِ)
آنچه از نقد پس از خرجهائی در ته کیسه بجای مانده است. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
نیست اختر کز برای تیغ داغ حسرتش
درهم از ته کیسۀ شب در میان انداخته.
زلالی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(هََ سَ / سِ)
جمعالمال. دو تن که در مال، یکدیگر را شریک دانند:
یار هم کاسه هست بسیاری
لیک هم کیسه کم بود باری.
سنائی
لغت نامه دهخدا
(گُ)
ده کوچکی است از دهستان نمشیر بخش بانۀ شهرستان سقز، واقع در 23000گزی شمال باختری بانه، کنار راه شوسۀ بانه به سردشت. دارای 20 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(پَ کَ)
قاووت. پیه
لغت نامه دهخدا
تصویری از پر کینه
تصویر پر کینه
پر حسد پر حقد
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه تازه بمال و دارایی رسیده: مقابل کهن کیسه، تازه بدوران رسیده، تازه به دوران رسیده
فرهنگ لغت هوشیار
روی داد، حادثه
فرهنگ گویش مازندرانی
کیسه ی کوچکی که در آن پول ریخته و به گردن می آویختند
فرهنگ گویش مازندرانی
پولی که در عید غدیر از سادات گیرند و آن را سبب برکت و فراوانی
فرهنگ گویش مازندرانی
کیسه ی حمام
فرهنگ گویش مازندرانی
حدفاصل بین ناف تا زهار، در سوارکاری دو نفره، آنکه جلو نشیند
فرهنگ گویش مازندرانی
گوشه کنج زاویه
فرهنگ گویش مازندرانی